24 مرداد ماه 95 خاله سکینه مهربون ما رو به همراه مامانی شون و خالشون دعوت کرد .... خونه خاله ایلیا جون و محمد مهدی هم بودند به همراه عارفه مهربونم وقتی محمد مهدی رو دیدی کلی ذوق کردی .. می گفتی :مامان نی نی میخنده.. .مامان نی نی حرف میزنه .. .مامان.. .و کلی از این تعجبا... و کلی میپریدی تا محمد مهدی از سر ذوق بخنده.... با ایلیا و عارفه هم کلی بازی کردی... این عکس ها رو هم مامان ایلیا زحمتشو کشیده...ممنونم الهی من فدای خنده هات بشم عسل بانو......... اون شب خیلی بهت خوش گذشت هرچند که اخر می خواستی ایلیا رو بیاری خونمون تا باهات بازی کنه و نشد و تو با ناراحتی برگشتی.... ...